English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6151 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
motor U منبع نیروی مکانیکی
motor- U منبع نیروی مکانیکی
motored U منبع نیروی مکانیکی
motors U منبع نیروی مکانیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
ups U منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
mechanicalism U عقیده به دخالت عمل مکانیکی در کیفیات فاهر و طبیعی عمل مکانیکی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock U موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source U منبع خطی منبع شبکه
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
mechnical U مکانیکی
gadgets U مکانیکی
mechanical U مکانیکی
gadget U مکانیکی
shovelled U بیل مکانیکی
mechanical efficiency U راندمان مکانیکی
mechanical drawing U ترسیم مکانیکی
mechanical properties U خواص مکانیکی
dynamic viscosity U گرانروی مکانیکی
grab bucket U بیل مکانیکی
dashpot U خفه کن مکانیکی
mechanical resolution U تراکم مکانیکی
mechanical stabilization U استوارسازی مکانیکی
mechanical stabilization U تثبیت مکانیکی
buckets U بیل مکانیکی
actuator U عملگر مکانیکی
mechanical equipment U تجهیزات مکانیکی
grab crane U بیل مکانیکی
grab excavator U بیل مکانیکی
mechanical energy U انرژی مکانیکی
ultrasonic U نوسانات مکانیکی
forklift track U بیل مکانیکی
robot U ادم مکانیکی
mechanical efficiency U کارایی مکانیکی
mechanic U هنرور مکانیکی
mechanical efficiency U بازده مکانیکی
mechanical stimulation U تحریک مکانیکی
power shovel U بیل مکانیکی
mechanician U هنرور مکانیکی
mechanicalness U خاصیت مکانیکی
bucket U بیل مکانیکی
mechanisms U اجزاء مکانیکی
mechanic recepter U گیرنده مکانیکی
mechanism U اجزاء مکانیکی
shoveled U بیل مکانیکی
crane shovel U بیل مکانیکی
shoveling U بیل مکانیکی
absolute viscosity U گرانروی مکانیکی
mechanical advantage U مزیت مکانیکی
mechanotherapy U معالجه مکانیکی
contact sweeping U روبیدن مکانیکی
contact mine U مین مکانیکی
robots U ادم مکانیکی
automatons U ادم مکانیکی
automaton U ادم مکانیکی
mechanically U بطور مکانیکی
shovels U بیل مکانیکی
mechanical de icing U یخ زدایی مکانیکی
shovelling U بیل مکانیکی
mechanical translation U ترجمه مکانیکی
shovel U بیل مکانیکی
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
mechanical data processing U پردازش داده مکانیکی
mechanical analysis U تجزیه مکانیکی خاک
grab bucket crane U جرثقیل با بیل مکانیکی
mechanical equivalent of heat U هم ارز مکانیکی گرما
fractional sampling U نمونه گیری مکانیکی
elision U باقوه مکانیکی شکستن
mechanism U عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanisms U عوامل مکانیکی مکانیزم
power rammer U زمین کوب مکانیکی
fan blower U بادزن مکانیکی یاماشینی
static equilibrium U تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
mechanical move U حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
mechanical equilibrium U تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
electronic U یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
boom U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
shovelful U حجم و اندازه بیل مکانیکی
boomed U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
booming U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
booms U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
workbenches U میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
mechanical time fuze U ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
workbench U میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
mechanical sweep U مین جمع کنی باوسایل مکانیکی
mechanical powers U نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
ascender U وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
power U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powered U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powering U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
thermodynamics U مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
materiel U قسمت مادی یا مکانیکی هنر تکنیک
docking U ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
lever watch U سود مکانیکی اهرم دستگاه اهرمی
rocker shovel U بیل مکانیکی مناسب تونی کنی
powers U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
inductive coupling U شفت مکانیکی که توسط اتصالات مغناطیسی میچرخد
coupler U وسیله مکانیکی برای اتصال دو یا چند هادی
break down U توقف انجام کار به علت خطای مکانیکی
electromotion U جریان برق حرکت مکانیکی که ازالکتریک پیداشود
major cycle U کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
backplane U مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
android U نام یک ادم مکانیکی که شبیه انسان مذکر است
thermal shock U تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
selector U وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
selectors U وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
stepped motor U دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
burster U یک وسیله مکانیکی که خروجی کامپیوتری چند صفحهای راجدا میکند
actuator U وسیله مکانیکی که توسط سیگنال خارجی قابل کنترل است
pool U منبع
origins U منبع
head spring U منبع
receptacle U منبع
origin U منبع
cisterns U منبع
cistern U منبع اب
cistern U منبع
fountains U منبع
fount U منبع
receptacles U منبع
resource U منبع
water supply U منبع اب
fountain U منبع
water supplies U منبع اب
cisterns U منبع اب
supply U منبع
source code U کد منبع
supplied U منبع
wellspring U منبع
references U منبع
rootstock U منبع
resourc U منبع
water system U منبع اب
supplying U منبع
pooled U منبع
pools U منبع
small reservoir at well top U منبع
hotbed U منبع
source U منبع
reference U منبع
hotbeds U منبع
retraction lock U وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
ganged U وسایل که به صورت مکانیکی متصل شده اند و با یک عمل انجام می شوند
stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
end stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
cabs U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cab U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
attack origine U محل یا منبع تک
voltage source U منبع قدرت
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
voltage source U منبع الکتریسیته
source data U دادههای منبع
aliunde U از منبع دیگر
wellhead U منبع چشمه
source computer U کامپیوتر منبع
source U منبع منشاء
source document U سند منبع
cold water supply U منبع ابسرد
voltage source U منبع ولتاژ
cooling water supply U منبع اب سرد
electron emitter U منبع الکترون
source register U ثبات منبع
source routine U روال منبع
thermal reservoir U منبع گرما
store of value U منبع ارزش
system resource U منبع سیستم
data source U منبع داده
current supply U منبع جریان
elevated tanke U منبع اب هوائی
elevator boot U منبع بالابر
cold body U منبع سرد
source listing U لیست منبع
fountainhead U منبع خبر
source of power U منبع قدرت
Recent search history Forum search
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
1cartridge
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1offshoring
1Rotating machinery absorbing real power in any of a number of operating quadrant combinations
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1 tofu معنی این کلمه تو دیکشنری نیست
0نیروی کارگری
0Blind fasteners
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com